سوره بينه مدني است و هشت آيه دارد ( 8)
سورة البينة
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَبِ وَ الْمُشرِكِينَ مُنفَكِّينَ حَتي تَأْتِيهُمُ الْبَيِّنَةُ(1) رَسولٌ مِّنَ اللَّهِ يَتْلُوا صحُفاً مُّطهَّرَةً(2) فِيهَا كُتُبٌ قَيِّمَةٌ(3) وَ مَا تَفَرَّقَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَب إِلا مِن بَعْدِ مَا جَاءَتهُمُ الْبَيِّنَةُ(4) وَ مَا أُمِرُوا إِلا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ حُنَفَاءَ وَ يُقِيمُوا الصلَوةَ وَ يُؤْتُوا الزَّكَوةَوَ ذَلِك دِينُ الْقَيِّمَةِ(5) إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَبِ وَ الْمُشرِكِينَ في نَارِ جَهَنَّمَ خَلِدِينَ فِيهَاأُولَئك هُمْ شرُّ الْبرِيَّةِ(6) إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ أُولَئك هُمْ خَيرُ الْبرِيَّةِ(7) جَزَاؤُهُمْ عِندَ رَبهِمْ جَنَّت عَدْنٍ تجْرِي مِن تحْتهَا الأَنهَرُ خَلِدِينَ فِيهَا أَبَداًرَّضي اللَّهُ عَنهُمْ وَ رَضوا عَنْهُذَلِك لِمَنْ خَشي رَبَّهُ(8)
ترجمه آيات
به نام الله رحمان و رحيم.
به هيچ وجه كفار ، چه مشركين و چه اهل كتاب رها نخواهند شد تا آنكه حجت نبوت خاتم الانبياء ( صلوات الله عليه ) و حقيقت دعوتش و قرآنش بر آنان تمام شود ( 1) .
رسولي از ناحيه خدا كه صحيفههايي منزه از باطل را بر آنان تلاوت كند ( 2) .
صحيفههايي كه در آنها كتابهايي گرانبها هست ( 3) .
و اگر اهل كتاب دعوت او را نپذيرفتند و از مسلمانان جدا و متفرق گشتند باري بعد از تماميت حجت عليه شان جدا شدند ( 4) .
ترجمة الميزان ج : 20ص :570
با اينكه رسالت اين رسول جز اين نبود كه به مشركين و اهل كتاب بفهماند از طرف خدا مامورند الله تعالي را به عنوان يگانه معبود خالصانه بپرستند و چيزي را شريك او نسازند و نماز را بپا داشته زكات را بدهند و دين قيم هم همين است ( 5 ) .
از اهل كتاب و مشركين ، آنها كه كافر شدند در آتش جهنم خواهند بود آن هم براي هميشه و ايشان بدترين خلق خدايند ( 6) .
و كساني كه ايمان آورده اعمال صالح كردند ايشان بهترين خلق خدايند ( 7) .
جز ايشان نزد پروردگارشان عبارت است از بهشتهاي عدن كه نهرها در زير درختانش روان است و ايشان تا ابد در آنند در حالي كه خدا از ايشان راضي و ايشان هم از خدا راضي باشند اين سرنوشت كسي است كه از پروردگارش بترسد ( 8 ) .
بيان آيات
اين سوره رسالت محمد بن عبد الله خاتم النبيين ( صلوات الله عليه ) را براي عوام از اهل كتاب و مشركين مسجل ميكند ، و به عبارتي سادهتر براي عموم اهل ملت و غير اهل ملت و باز سادهتر بگويم : براي عموم بشر تسجيل ميكند ، و ميفهماند كه آن جناب از ناحيه خدا به سوي عموم بشر گسيل شده ، و اين عموميت رسالت آن جناب مقتضاي سنت الهي ، يعني سنت هدايت است ، همان سنتي كه آيات زير بر آن اشاره دارد ، و ميفرمايد : انا هديناه السبيل اما شاكرا و اما كفورا ، و ان من امة الا خلافيها نذير و به بياني كه ان شاء الله به زودي ميآيد بر عموميت دعوت آن جناب استدلال كرده ، به اينكه دعوت آن حضرت متضمن صلاح مجتمع انساني است ، عقايد و اعمال افراد و جوامع را صالح ميسازد ، و اين سوره هم با نزول در مكه ميسازد و هم نزول در مدينه ، هر چند كه از نظر سياق به مدني بودن شبيهتر است .
لم يكن الذين كفروا من اهل الكتاب و المشركين منفكين حتي تاتيهم البينة آيات اين سوره در سياقي است كه به قيام حجت عليه كافران به دعوت اسلامي اشاره ميكند ، چه از اهل كتاب وچه مشركين ، و نيز عليه عدهاي از اهل كتاب كه بعد از آمدن حجت به خاطر اختلافهاي ناشي از منيت حجت خدا را رها كردند .
و با در نظر داشتن اين
ترجمة الميزان ج : 20ص :571
سياق از ظاهر آيات بر ميآيد كه منظور اشاره به اين معنا است كه رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) از مصاديق حجت بينهاي است كه عليه مردم قيام شده ، و سنت الهي كه در بندگان جاري است اقتضا كرده اين حجت قائم گشته ، و اين رسول مبعوث شود ، چون سنت جاري خدا ايجاب ميكرد بينه و حجت روشنگرش به سوي اين طوايف نيز بيايد ، همانطور كه به طوايف و اقوام گذشته قبل از اختلافشان همين اقتضا را كرد و بر ايشان حجت فرستاد ، چيزي كه هست خودشان از آن حجت استفاده نكردند ، و با يكديگر اختلاف راه انداختند .
بنا بر اين ، مراد از جمله الذين كفروا در آيه شريفه ، همه كافران از دعوت اسلامي است ، چه از اهل كتاب و چه مشركين ، و كلمه من در جمله من اهل الكتاب تبعيض را ميرساند ، نه تبيين را ، و كلمه و المشركين عطف است بر كلمه اهل الكتاب ، و مراد از مشركين ، غير اهل كتاب است ، حال چه بتپرست باشند ، و چه اصناف ديگر مشركين .
و كلمه منفكين از ماده انفكاك است ، كه به معناي جدايي دو چيز است كه به شدت به هم متصل بودهاند ، و مراد از آن - به طوري كه از جمله حتي تاتيهم البينة استفاده ميشود - جدا شدن از مقتضاي سنت هدايت و بيان است ، گويا سنت الهي دست بردار از آنان نبوده ، تا حجت و بينه بيايد ، همينكه آمد آن وقت رهاشان ميكند ، و به حال خودشان واگذار ميكند ، همچنان كه در جاي ديگر به اين معنا اشاره نموده ميفرمايد : و ما كان الله ليضل قوما بعد اذ هديهم حتي يبين لهم ما يتقون .
حتي تاتيهم البينة - اين جمله به همان معناي ظاهريش معناي ميشود ، يعني منظور از كلمه تاتيهم كه صيغه مضارع است همان آينده است ، و كلمه بينة به معناي دليل روشن است .
و معناي آيه شريفه اين است كه : خداي تعالي كساني را كه به رسالت و يا دعوت رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) كافر شدند ، و يا به قرآن كفر ورزيدند ، رها نخواهد كرد ، تا آنكه بينه و دليل روشن كه همان رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) است براي آنان بيايد ، ( و سادهتر آنكه خداي تعالي دست از هدايت اين كفار بر نميدارد تا زماني كه حجت بر آنان تمام شود ، و خودشان يقين كنند كه محمد (صلياللهعليهوآلهوسلّم) رسول خدا است ، و راست ميگويد ، و لجاجو عناد وادار به كفرشان ساخته) .
ترجمة الميزان ج : 20ص :572
و اما مفسرين در تفسير آيه و معاني كلمات آن اختلافي عجيب به راه انداختهاند ، به طوري كه بعضي از آنان - آنطور كه ميگويند - گفتهاند : اين آيه از مشكلترين آيات قرآن است ، هم از نظر نظم و هم از نظر تفسير .
ولي معنايي كه ما براي آيه كرديم با سياق آيات سوره سازگار است ، و هيچ تناقضي بين مفردات و جملههاي آن رخ نميدهد ، و از خوانندگان هر كس بخواهد به طور مفصل به آن قيل و قالها واقف شود بايد به تفاسير مطول مراجعه كند .
رسول من الله يتلوا صحفا مطهرة فيها كتب قيمة اين آيه بيانگر معناي بينه است ، ميفرمايد : منظور از بينه ، محمد رسول الله (صلياللهعليهوآلهوسلّم) است و اين معنا به طور قطع از سياق استفاده ميشود .
و كلمه صحف جمع صحيفه است ، كه به معناي هر چيزي است كه در آن مينويسند ( از قبيل كاغذ ، و لوحهاي سنگي و فلزي و امثال آن ) و منظور در اينجا اجزايي است كه از قرآن كريم نازل شده بود ، و در كلام خداي تعالي اطلاق صحف بر اجزاي كتابهاي آسماني ، و از آن جمله خود قرآن كريم مكرر آمده ، از آن جمله فرموده : في صحف مكرمة مرفوعة مطهرة بايدي سفرة كرام بررة .
و مراد از اينكه فرموده : ميخواند صحفي مطهره را اين است كه اجزاي قرآن از لوث باطل پاك است ، و شيطان در آن دست نينداخته ، و اين معنا نيز در قرآن كريم مكرر آمده كه خداي تعالي قرآن را از مداخله شيطانها حفظ ميكند ، از آن جمله فرموده : لا يمسه الا المطهرون .
و در جمله فيها كتب قيمة منظور از كتب كه جمع كتاب است جرم كتاب نيست ، بلكه منظور مكتوب و مطالبي است كه در كتاب نوشته شده ، و كلمه كتاب ، هم بر كاغذ و لوحهاي مختلف اطلاق ميشود و هم بر كلمات و الفاظ نوشته شدهاي كه نقوش حك شده و يا با قلمسياه شده ، از آن الفاظ حكايت ميكند ، و چه بسا بر معاني آن الفاظ هم اطلاق شود ، به اين اعتبار كه آن معاني به وسيله الفاظ حكايت شده ، و نيز بر حكم حاكم و قضاي رانده شده نيز اطلاق ميگردد ، مثلا ميگويند : كتب عليه كذا - بر فلاني چنين
ترجمة الميزان ج : 20ص :573
نوشتند يعني حكم كردند كه بايد چنين و چنان كند ، در قرآن هم آمده كه : كتب عليكم الصيام ، و نيز فرموده : كتب عليكم القتال ، و ظاهرا مراد از كتبي كه در صحف است همين معناي آخر باشد ، يعني احكام و قضايايي الهي باشد ، كه در مورد اعتقادات و اعمال صادر شده است ، دليلش توصيف كتاب است به صفت قيمه ، چون كلمه قيمه از قيام كردن به امر خيري ، و حفظ و مراعات مصلحت آن ، و ضمانت سعادت آن است ، همچنان كه در قرآن كريم در مورد دين استعمال شده ، آنجا كه فرموده : امر الا تعبدوا الا اياه ذلك الدين القيم ، يعني ديني كه خدا آن را حفظ ميكند ، و بقايش را ضمانت كرده است ، و معلوم است كه صحف آسماني قيماند ، چون امر مجتمع انساني را بپا ميدارند ، و با دستورات و احكام و قضايايي كه متعلق به عقايد و اعمال است مصالح بشر را حفظ ميكنند .
پس معناي آيه مورد بحث اين ميشود كه آن حجت و بينه روشني كه از ناحيه خداي تعالي براي آنان آمده ، عبارت است از رسولي از ناحيه خدا ، كه براي مردم صحف آسماني پاك را ميخواند ، پاك از پليدي باطل ، صحفي كه در آن احكام و قضايايي است قائم به امر مجتمع انساني ، و اداره كننده آن به بهترين وجه ، و حافظ مصالح آن .
و ما تفرق الذين اوتوا الكتاب الا من بعد ما جاءتهم البينة آيه اول سوره كه ميفرمود : ما دست بردار از كفار اهل كتاب و مشركين نيستيم تا حجت بر آنان تمام شود ، به كفرشان به نبوت رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) و كتاب او ، كه متضمن دعوت حق او است اشاره ميكرد ، و آيه مورد بحث به اختلافي كه قبل از دعوت اسلامي داشتند اشاره ميكند ، و در قرآن كريم در چند جا به اين اختلاف اشاره شده ، از آن جمله ميفرمايد : و ما اختلف الذين اوتوا الكتاب الا من بعد ما جاءهم العلم بغيا بينهم ، و از اين قبيل آياتي ديگر .
و منظور از آمدن بينه براي كفار همان بيانات كتب انبياي گذشتهاي است كه در كتبشان آمده بود ، و يا كلام انبياي آنان در توضيح و تفسير بيان الهي است ، همچنان كه در آيه
ترجمة الميزان ج : 20ص :574
زير بينه را به همين دو قسم بيان تفسير نموده ، ميفرمايد : و لما جاء عيسي بالبينات قال قد جئتكم بالحكمة و لابين لكم بعض الذي تختلفون فيه فاتقوا الله و اطيعون ان الله هو ربي و ربكم فاعبدوه هذا صراط مستقيم فاختلف الاحزاب من بينهم .
در اينجا ممكن است اين سؤال پيش آيد كه : چرا در آيه مورد بحث متعرض اختلاف اهل كتاب در مذاهب خود شد ، ولي اختلاف و تفرقه مشركين و اعراضشان از دين توحيد و انكارشان مساله رسالت را متعرض نگرديد ؟ در پاسخ ميگوييم : بعيد نيست جمله و ما تفرق الذين اوتوا الكتاب ، شامل مشركين هم بشود ، چون در آيه مورد بحث ميتوانست بفرمايد : و ما تفرق اهل الكتاب الا من بعد ... ، ولي به جاي جمله اهل الكتاب جمله الذين اوتوا الكتاب را آورد ، و تفاوت بين اين دو تعبير بر كسي پوشيده نيست ، چون تعبير اهل كتاب در عرف قرآن تنها شامل يهود و نصاري و صابئان و مجوسيان ، و يا تنها يهود و نصاري ميشود .
ولي تعبير دوم يعني آنانكه كتاب برايشان نازل شده ، شامل مشركين هم ميشود ، چون كتاب خدا براي عموم بشر نازل شده ، و در قرآن كريم تصريح فرموده به اينكه خداي تعالي در اولين روز تشكيل اجتماع بشري ، و بروز اختلافهاي حيواني در بينشان كتاب براي آنان نازل كرد ، يعني شريعت و قانوني بر ايشان تشريع كرد تا در اختلافهايي كه در امور زندگي و حيوانيشان رخ ميدهد حكومت كند ، ولي بشر بعد از آمدن شريعت هم آن اختلافهاي قبلي را در شريعت خدا سرايت دادند ، با اينكه حق برايشان روشن شده و حجت بر آنان تمام گشته بود ، پس به حكم اين آيات ، عموم بشر مشمول كتب آسماني بوده و هستند ، چيزي كه هست در اثر اختلاف ( ناشي از پيروي هواي نفس ) ، بشر چند طايفه شدند ، بعضيها به كلي فراموش كردند كه كتابي از ناحيه آفريدگارشان برايشان نازل شده ، و بعضي ديگر اين معنا را از ياد نبردند و ليكن هواي نفس را در دين خدا رخنه داده ، به ديني تحريف شده متدين شدند ، طايفهاي ديگر دين خدا را بدون كم و كاست حفظ كرده ، بدان متدين شدند ، اينك يكي از آن آيات از نظر خواننده ميگذرد : كان الناس امة واحدة فبعث الله النبيين مبشرين و منذرين و انزل معهم الكتاب بالحق ليحكم بين الناس فيما اختلفوا فيه و ما اختلف فيه الا الذين اوتوه من بعد ما جاءتهم البينات
ترجمة الميزان ج : 20ص :575
بغيا بينهم ، كه تفسيرش گذشت .
و در اين معنا است آيهاي ديگر كه ميفرمايد : تلك الرسل فضلنا بعضهم ... و لو شاء الله ما اقتتل الذين من بعدهم من بعد ما جاءتهمالبينات و لكن اختلفوا فمنهم من امن و منهم من كفر .
و كوتاه سخن اينكه : جمله الذين اوتوا الكتاب اعم از اهل كتاب است ، و بنابر اين ، جمله و ما تفرق الذين اوتوا الكتاب ... شامل مشركين ميشود ، همانطور كه شامل اهل كتاب ميشود .
و ما امروا الا ليعبدوا الله مخلصين له الدين حنفاء ... ضمير در جمله امروا به همان الذين كفروا من اهل الكتاب و المشركين بر ميگردد ، ميفرمايد : رسالت رسول اسلام (صلياللهعليهوآلهوسلّم) و كتب قيمة كه در صحف وحي است اين كفار از اهل كتاب و مشركين را امر نميكند مگر به عبادت خداي تعالي ، به قيد اخلاص در دين ، پس بايد كه چيزي را شريك او نگيرند .
كلمه حنفاء حال است از ضمير جمع در ليعبدوا ، و اين كلمه جمع حنيف است ، كه از ماده حنف است كه به معناي متمايل شدن و انحراف از دو حالت افراط و تفريط به سوي حالت اعتدال است ، و خداي تعالي اسلام را بدين جهت دين حنيف خوانده كه خلق را دستور ميدهد به اينكه در تمامي امور حد وسط و حالت اعتدال را از دست ندهند ، و از انحراف به سوي افراط و تفريط بپرهيزند .
و جمله و يقيموا الصلوة و يؤتوا الزكوة از باب ذكر خاص بعد از عام ، و يا ذكر جزء بعد از كل است ، كه در مواردي صورت ميگيرد ، كه گوينده به آن فرد خاص عنايت بيشتري دارد ، در اينجا نيز خداي تعالي بعد از ذكر كلي عبادت ، نماز و زكات را ذكر كرد ، چون اين
ترجمة الميزان ج : 20ص :576
دو عبادت از اركان اسلامند ، يكي توجه عبودي خاصي است به درگاه خداي تعالي ، و ديگري انفاق مال است در راه رضاي او .
و ذلك دين القيمة - يعني اين است دين كتب قيمه - مفسرين چنين معنا كردهاند .
و مراد از كتب قيمه اگر همه كتابهاي آسماني يعني كتاب نوح و پايينتر از او از ساير انبيا (عليهمالسلام) باشد ، معناي جمله اين ميشود كه : اين دعوت محمدي كه بشر به پذيرفتن آن مامور شده ، ديني است كه در همه كتابهاي قيم آسماني مكلف بدان بودند ، و دين نوظهوري نيست ، چون دين خدا همواره يكي بوده ، پس بناچار بايد به آن بگروند ، براي اينكه قيم است .
و اگر مراد از كتب قيمه ، معارفي است كه رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) از صحف مطهره براي آنان خوانده ، معناي آيه چنين ميشود كه : مردم در دعوت اسلامي مامور نشدهاند مگر به احكام و قضاهايي قيم ، احكام و قضايايي كه مصالح جامعه انساني را تامين ميكند ، پس با در نظر گرفتن اين معنا بر مردم واجب است بهاين دعوت ايمان آورده ، و به اين دين متدين شوند .
پس آيه شريفه به هر حال اشاره دارد به اينكه دين توحيد ( كه قرآن كريم متضمن آن است ، قرآني كه مصدق كتب آسماني قبل از خويش و به حكم آيه 48 از سوره مائده مهيمن و مافوق آنها است ) ، با دستوراتي كه به مجتمع بشري ميدهد قائم به امر آنان و حافظ مصالح حياتشان است ، همچنان كه آيه زير اين معنا را با وافيترين بيان خاطرنشان ساخته ، ميفرمايد : فاقم وجهك للدين حنيفا فطرت الله التي فطر الناس عليها لا تبديل لخلق الله ذلك الدين القيم .
و با اين آيه بيان عموميت رسالت رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) و شمول و فراگيري دعوت اسلامي عموم بشر را ، تكميل ميشود ، پس اينكه فرمود : لم يكن الذين كفروا من اهل الكتاب و المشركين ... ، اشاره ميكند به اينكه از نظر سنت هدايت الهي ، بر خداي تعالي است كه همه عالم را هدايت نموده ، لازم است حجتش را بر هر كسي كه كافر شده و دعوت او را نپذيرفته تمام كند ، چه كافر از اهل كتاب و چه از مشركين ، گو اينكه در روز نزول آيه كفار از اهل كتاب و از مشركين بعضي از كفار بودند نه همه آنان ولي اين معنا را
ترجمة الميزان ج : 20ص :577
به طور قطع ميدانيم كه در تعلق دعوت فرقي ميان بعضي با بعض ديگر نيست ، اگر در عصر نزول متعلق به بعضي شده ، بايد كه متعلق به كل كفار هم بشود .
و جمله رسول من الله اشاره دارد به اينكه آن بينه عبارت است از محمد (صلياللهعليهوآلهوسلّم) و جمله و ما تفرق ... اشاره دارد به اينكه تفرقه و كفري كه در سابق نسبت به حق داشتند نيز بعد از آمدن بينه بوده .
و جمله و ما امروا الا ليعبدوا الله ... ميفهماند كه آنچه بدان دعوت شدهاند ، و مامور به آن گشتهاند ، ديني است قيم ، كه مصالح اجتماع بشريشان را تامين ميكند ، پس بر همه آنان لازم است به آن دين ايمان آورند و كفر نورزند .
ان الذين كفروا من اهل الكتاب و المشركين في نار جهنم خالدين فيها اولئك هم شر البرية بعد از آنكه از اشاره به كفرشان به بينهاي كه به موجب سنت الهي برايشان آمده بود ، فارغ شد ، و نيز بعد از آنكه بيان كرد كه دين قيم به چه چيز دعوت ميكند ، شروع كرد به انذار و تهديد كفار ، و وعده به مؤمنين .
و كلمه بريه به معناي خلق است ، ميفرمايد كساني كه از اهل كتاب و مشركين به اين بينه كافر شدند ، در آتش جهنم و به طور دائم خواهند بود ، اين گونه افراد بدترين خلق خدايند ( چون نعمت هدايت بالاترين نعمتهاي الهي است ، و كفران آن بدترين كفرانها است ) .
ان الذين امنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البرية در اين آيه خيريت را منحصر در مؤمنين كرده ، كه اعمال صالح ميكنند ، همچنان كه در آيه قبلي شريت را منحصر در كفار ميكرد ، ( و اين انحصار از آوردن ضمير هم استفاده ميشود ، چون اگر فرموده بود : اولئك شر البرية معنايش اين ميشد كه ايشان بدترين خلقند ، و اين منافات نداشت با اينكه اشخاص ديگري هم بدترين خلق باشند ، ولي عبارتي كه در آيه آمده معنايش اين است كه ايشان ، آري ايشانند بدترين خلق) .
جزاؤهم عند ربهم ... ذلك لمن خشي ربه كلمه عدن به معناي استقرار و ثبات است ، پس جنات عدن به معناي بهشتهاي خالد و جاودانه است ، و توصيف دوبارهاش به اينكه خير البرية در آن بهشتها خالدند و ابدا خالدند تاكيد همان جاودانگي است ، كه اسم عدن بر آن دلالت داشت رضي الله عنهم - خدا از ايشان راضي است ، و رضايت خدا از صفات فعل خداست و مصداق و مجسم آن همان ثوابي است كه به ايشان عطا ميكند ، تا جزاي ايمان و
ترجمة الميزان ج : 20ص :578
اعمال صالحشان باشد .
ذلك لمن خشي ربه - اين جمله علامت بهشتيان و آنانكه به سعادت آخرت ميرسند را بيان ميكند ، ميفرمايد : علامت خير البريه و آنهايي كه به جنات عدن ميرسند اين است كه از پروردگار خود ترس دارند .
در جاي ديگر هم فرموده : انما يخشي الله من عباده العلماء ، پس علم به خدا خشيت از خدا را به دنبال دارد ، و خشيت از خدا هم ايمان به او را به دنبال دارد ، يعني كسي كه از خدا ميترسد ، قهرا در باطن قلبش ملتزم به ربوبيت و الوهيت او است ، و در ظاهر هم ملازم با اعمال صالح است .
اين را هم بدان كه مفسرين در تفسير مفردات اين آيات به شدت اختلاف كرده ، اقوالي بسيار دارند كه چون فايدهاي در تعرض آنها نبود از نقل آنها و پاسخ دادن و اشكال كردن به آنها صرفنظر شد ، خواننده ميتواند به تفسيرهاي مطول مراجعه نمايد .
بحث روايتي
در تفسير قمي در روايت ابي الجارود از امام ابي جعفر (عليهالسلام) آمده كه فرمود : منظور از كلمه بينة رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) محمد ( صلوات الله عليه ) است .
و در الدر المنثور است كه ابن مردويه از عايشه روايت كرده كه گفت : به رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) عرضه داشتم : يا رسول الله گراميترين خلق نزد خداي عز و جل كيست ؟ فرمود : اي عايشه مگر آيه شريفه ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البرية را نميخواني .
و در همان كتاب است كه ابن عساكر از جابر بن عبد الله روايت كرده كه گفت : نزد رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) بوديم كه علي (عليهالسلام) از راه رسيد ، رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) فرمود : به آن خدايي كه جانم به دست او است ، اين مرد و پيروانش ( شيعيانش ) تنها و تنها رستگاران در قيامتند ، آنگاه اين آيه نازل شد : ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البرية ، از وقتي كه اين آيه نازل شد اصحاب رسول خدا
ترجمة الميزان ج : 20ص :579
(صلياللهعليهوآلهوسلّم) هر وقت علي را ميديدند كه دارد ميآيد ميگفتند : خير البرية آمد .
مؤلف : الدر المنثور اين معنا را از ابن عدي از ابن عباس نيز نقل كرده ، و نيز از اين مردويه آورده .
و نيز تفسير برهان آن را از موفق بن احمد - در كتاب المناقبش - از يزيد بن شراحيل انصاري كاتب علي (عليهالسلام) از آن جناب روايت كرده و در عبارت يزيد بن شراحيل چنين آمده : من از علي شنيدم ميفرمود : رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) از دنيا ميرفت در حالي كه سر آن جناب را به سينهام تكيه داده بودم ، در آن حال فرمود : يا علي مگر نشنيدي كلام خداي عز و جل را كه ميفرمايد : ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات اولئك هم خير البرية ، اين خير البرية شيعيان تواند ، موعدم و موعد شما حوض است ، وقتي كه تمامي امتها براي حساب جمع ميشوند ، شيعيان تو بنام و لقب پيشاني سفيدان خوانده ميشوند .
و در مجمع البيان از مقاتل بن سليمان از ضحاك از ابن عباس روايت كرده كه در تفسير كلمه هم خير البرية گفته است : اين آيه شريفه در باره علي و اهلبيتش نازل شده.
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
تفسیر قرآن،
،
:: برچسبها:
تفسیر,
سوره بینه,
تفسیر المیزان,